خوشا به حال زائران جمکران
هفته به هفته اتوبوس ها یکی به یکی مقابل باب المعصومه توقف می کنند
زائرانی که بعداز سال ها پای شان به خاک جمکران می رسد
حالا شوق درنگاه شان و بغض در گلویشان را به وضوح میشود تماشاکرد
مادری که در طول مسیر نذر صلوات داشت حالا ختمش به پایان رسید
دختران که به احترام حضور، خود را مرتب تر می کنند و چادر های گل دار جمکران را سر می کنند
همگی زیر گنبد فیروزه ای مشغول دلدادگی هستند،سر ،که بر سجده میگذارند گویی سیلی از اشک جاری میشود
و چه قدر لذت بخش است قدم زدن در این صحن هایی که مملو از عاشقان ولی خداست
هرکسی در دل حاجتی را مرور میکند
بعضی ها هم پای ثبت سه شنبه ها شده اند
وچه حاجت هایی که از چهل شب به جمکران آمدن گرفته اند
وچه شهادت هایی که همین جا امضا شده است
خوشا به حال زائران جمکران
#به_قلم_خودم
رقیه آرامی نسب
آغوش خدا
ازقدیم گفته اند سفره دلتو پیش هرکسی باز نکن ،
ولی من دیگر خیلی وقت است سفره مو بقچه کرده ام وزده ام زیر بغلم
این مردمان دگر خیری ندارند ،عوضش سفره دلم را سرجاده نمازم پهن می کنم
دو رکعت نماز که بخوانی و بعدش دستهایت را بالاببری انگار که درآغوش خدایی…..
وخداست که کریمانه و رحیمانه به نجواهایت گوش میدهد
بدون آنکه قضاوتت کند...
فصل دلتنگی شروع و پایانی ندارد
دلم هزار باره میگیرید برای غربت تو
غریبی ولی نه میان غریبه ها
بلکه میان ما خودی ها
غریبی ولی جنس غربتت آشناست
یه نوعی غم بی ریاست
علی هم غریب بود،اما چه باک
غریب مدینه،غریبه جهان
نه من سلمانم،نه این ها مقداد میثم
ولی زود ترآن 313نفر رابیاب
بیا تاجهانم گلستان شود
رقیه آرامی نسب